روابط عمومی شهرداری شیراز

فعالیت های روابط عمومی درمعرفی شهرشیراز

روابط عمومی شهرداری شیراز

فعالیت های روابط عمومی درمعرفی شهرشیراز

  • ۰
  • ۰

سوادرسانه ای وسواد اطلاعاتی:

تعریف سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی عبارت است:

از دانش، رفتارها و مجموعه مهارت‌های مورد نیاز برای تشخیص زمان و نوع اطلاعات مورد نیاز، نحوه و محل دستیابی به آن اطلاعات، نحوه ارزیابی اطلاعات از دید انتقادی و سازماندهی اطلاعات پس از دست‌یافتن به آن و همچنین نحوه استفاده اخلاقی از اطلاعات به‌دست آمده.

مفهوم سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی فراتر از فن‌آوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی، و یادگیری، تفکر انتقادی و مهارت‌های تفسیری فراتر از مرزهای آموزشی و حرفه‌ای است. سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی شامل همه انواع منابع اطلاعاتی، اعم از منابع شفاهی، چاپی و دیجیتال می‌شود.

کاربران سواد اطلاعاتی:

۱٫ تمام اعضای جامعه

۲٫ پژوهشگران در هر رده ای از تحقیق

۳٫ برای معلمان (مدرسه و دانشگاه)

۴٫ برای کارآفرینان و توسعه دهندگان کسب و کارها

۵٫برای دانش آموزان، دانشجویان

۶٫ برای مهندسان صنایع و واحدهای تحقیق و توسعه

۷٫کتابداران که به عنوان رهبران و معلمان سواد اطلاعاتی و رسانه ای محسوب می شوند.

ضمناً سواد اطلاعاتی می تواند برای هر رشته ی تخصصی بخش هایی مخصوص به خود داشت باشد یعنی برای دانشجوی مهندسی بخش هایی از مهارت ها و یادگیری ها میتواند متفاوت باشد با دانشجوی زبان عربی یا جغرافیا لذا سواد اطلاعاتی به عنوان یک زیر ساخت مطرح است و لازم است در حوزه های تخصصی با جزئیات بیشتر مطرح شود.

فواید و مزایای یادگیری سواد اطلاعاتی و رسانه ای:

۱٫ توانایی پیدا کردن اطلاعات مورد نظر و مفید در میان حجم انبوه از اطلاعات

۲٫ شناخت ابعاد و مرزهای فضای مجازی

۳٫ توانایی تشخیص منابع با کیفیت از منابع جعلی

۴٫ کمک به کارآفرینی و ایجاد شغل (همانند آنچه در سند مربوطه تصویب شده است)  و نیز کمک به رهبران کارآفرین

۵٫ شناخت منابع مستقر در وب پنهان

۶٫ کمک به فرآیند تولید اطلاعات مفید و مثمر مبتنی بر حل مسئله (در مقالات، کتب و …)

۷٫ شناخت انواع محمل های اطلاعاتی و برنامه ریزی استراتژی کشف و استخراج اطلاعات از منابع وب

۸٫ کمک به حل مسئله در صنایع و بویژه واحد های تحقیق توسعه در کارخانجات

توضیحات بیشتر:

سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی در دنیایی به‌شدت جهانی‌شده، به هم وابسته و دیجیتال از حقوق پایه انسانی به حساب می‌آید و باعث ترویج هر چه بیشتر و تحکیم انسجام اجتماعی می‌شود و شکاف میان کشورها و افراد غنی را از نظر اطلاعاتی با کشورها و افرادی که در فقر اطلاعاتی‌اند از بین می‌برد. سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی، افراد را به دانش کارکردهای رسانه‌ها و نظام‌های اطلاعاتی و شرایط فعال‌سازی این کارکردها مجهز و به واسطه آن افراد را توانمند می کند.
سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی با یادگیری مادام‌العمر ارتباطی نزدیک دارد. یادگیری مادام‌العمر به جوامع، افراد و ملت‌ها این امکان را می‌دهد که اهدافشان را تحقق بخشند و از فرصت‌های در حال ظهور در فضای رو به تکامل جهانی، بهترین استفاده را به نفع همه و نه فقط تعداد کمی از افراد بهره بگیرند. یادگیری مادام‌العمر به افراد و مؤسسه‌های آنها امکان رفع مشکلات و رویارویی با چالش‌هایی را می‌دهد که در حوزه فن‌آوری، اقتصادی و اجتماعی دارند تا به واسطه آن ناکامی‌ها را برطرف و برای رفاه حال همه افراد تلاش کنند.
زیر چتر جوامع در حال ظهور دانش‌بنیاد، ما دولت‌ها، سازمان‌های بین دولتی و سازمان-ها و مؤسسه‌های خصوصی را تشویق می‌کنیم تا در همه سطوح محلی، منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی، سیاست‌ها و برنامه‌هایی را در جهت حمایت از سواد اطلاعاتی و رسانه‌ای و ارتقا آن و یادگیری مادام‌العمر برای همه ترویج کنند. به این واسطه، نهادهای یادشده برای تحقق اهداف بیانیه هزاره سازمان ملل و اجلاس سران جامعه اطلاعاتی، به نحو مؤثری پایه‌ریزی خواهند کرد.

قوانین پنج گانه ی سواداطلاعاتی ورسانه ای:

 

  • ساناز توانگری
  • ۰
  • ۰

✅ تاریخچه ارتباطات روابط عمومی:

 

روابط عمومی (به انگلیسی Public relations یا به اختصار PR) به علمِ مدیریتِ چرخهٔ اطلاعات، مابینِ یک فرد یا سازمان، (اعم از بازرگانی و اقتصادی و دولتی یا سازمان مردم‌نهاد)، با عموم اطلاق می‌گردد.

روابط عمومی، به مثابهِ پُلی است میان یک سازمان و مخاطبان آن.روابط عمومی عبارت است انتقال و تجزیه و تحلیل اطلاعات و نظرات مدیریت مؤسسه به مخاطبان ان و انتقال تجزیه و تحلیل اطلاعات این گروهها به مدیریت به منظور ایجاد همسویی و هماهنگی در علایق و منافع.

روابط عمومی مجموعه‌ای از اقدامات و کوشش‌های حساب‌شده‌ای است که هر سازمان برای برقراریِ ارتباطاتِ مؤثر و هدفمند با گروه‌هایی که با آن در ارتباط‌اند انجام می‌دهد.

روابط عمومی، روبه‌رو شدنِ یک سازمان یا مؤسسه با مخاطبانش را از طریق پرداختن به موضوعات و مطالب و اخباری انجام می‌دهد که به منافعِ مشترک آن‌ها مربوط است. سخنرانی در کنفرانس‌ها، همکاری با رسانه‌ها و بهره‌وری از آنها، ارتباطات بحران، اشتغال به امورِ اجتماعی از طریق رسانه‌ها و ارتباط با کارکنان، در زُمرهٔ وظایف این حرفه است. فعالیتِ روابط عمومی، چندان مستقیم و ملموس نیست و همین، فرق آن با تبلیغات است. روابط عمومی می‌تواند برای ساختن روابطِ تفاهم‌آمیز با کارکنان، مشتریان، سرمایه‌گذاران، رأی‌دهندگان و عموم مردم به کار رود.

تقریباً هر سازمانی که با افکار عمومی سروکار دارد و نیازمند ارائه‌یِ تصویرِ روشنی از خود نزد آن است، گونه‌ای از روابط عمومی را به خدمت می‌گیرد. برخی از رشته‌های مرتبط تحت نام ارتباطات شرکتی نظیرِ روابط رسانه‌ای، روابط سرمایه‌گذاری، ارتباطات داخلی و روابط کارْ وجود دارند که به فعالیت‌های روابط عمومی ربط دارند. کارکنانِ روابط عمومی عموماً توجه خود را به ساختن مناسباتشان با کسانی معطوف می‌کنند که به همسازی با آن‌ها بینجامد. کارکنان روابط عمومی باید بدانند که چطور به شکلی شفاف بنویسند، صحبت کنند و با تجزیه و تحلیلِ امورِ مربوطِ به سازمان و مؤسسه‌یِ خود، به رفع و رجوع مسائل بپردازند. این مهارت‌ها به شدت مورد نیازند، زیرا در رشته‌یِ روابط عمومی، ارتباطِ پیوسته‌ای میانِ کارکنان و کسانی وجود دارد که در تعیینِ سَمتِ سیاست‌های همگانی، نقش ایفا می‌کنند. کارکنانِ روابط عمومی همچنین باید به اندیشه‌ورزیِ انتقادی بپردازند تا بتوانند به واسطهٔ این مهارت، به حلِ مشکلاتِ احتمالیِ مشتریان و موکلانِ خود اقدام کنند.

روابط عمومی دارای چندین قلمروِ کاریِ مشخص است و از همه مقبول‌تر، روابط عمومی مالی، روابط عمومی فراورده و روابط عمومی بحران است:

  • روابط عمومی مالی عمدتاً اطلاعات گزارشگران تجاری را فراهم می‌کند.
  • روابط عمومی فراورده برای یک فراوردهٔ ویژه یا خدمات (به جای استفاده از آگهیِ بازرگانی) شهرت به دست می‌آورد.
  • روابط عمومی بحران به اتهام‌هایِ ناروا و اطلاعاتِ نادرست پاسخ می‌دهد.

تفاوت های روابط عمومی وتبلیغات:

یکی از بزرگترین تفاوت‌های روابط عمومی و تبلیغات در برنامه‌ریزی است؛ به‌طوری‌که روابط عمومی برای بلندمدت برنامه‌ریزی می‌کند اما تبلیغات، در کوتاه‌ترین زمانِ ممکن به دنبال نتیجه است و البته این موضوع، ریسکِ کار را بالا می‌برد. روابط عمومی با صبر و حوصله و اختصاصِ زمانِ تفکرِ بیشتر به مشتری و شرکت، در جهتِ جلبِ رضایتِ هرچه بیشتر مشتری و ارائه‌یِ خدمات بهتر، سعی در دائمی کردن مشتریان و مخاطبان شرکت دارد.

ارئهٔ چهرهٔ واقعی و شفافِ شرکت به مشتریانْ از وظایف مهم روابط عمومی است و اگر این درک به وجود آید که مشتریانْ صاحبانِ اصلیِ شرکت هستند و بدونِ وجودِ آن‌ها شرکت و سود دهی معنی نخواهد داشت، در می‌یابیم که باید به روابط عمومی حرفه‌ای، به دیده‌یِ یک بخشِ مهم و لازم در هر سازمانی نگریسته شود.

مدیرعاملان و مدیرانِ رده‌بالا، زمانِ کافی برای رسیدگی به سیلِ اطلاعاتی که هر روزه به سازمان‌ها سرازیر می‌شوند را ندارند؛ و البته تمامِ این اطلاعات نیز به کار آن‌ها نمی‌آید. در این زمینه، دسته‌بندیِ اطلاعاتِ وارد شده به سازمان‌ها، به‌روزرسانی و شناختِ ارتباطِ آن‌ها با سمت‌های متفاوت مدیران، نه تنها به صرفه‌جویی در زمان آن‌ها کمک فراوانی می‌کند بلکه باعث جلوگیری از پراکندگی و سردر گمی واحدهای مختلف سازمان می‌شود. این کاتالیزورِ تصمیم‌گیری در سازمانْ تا حد زیادی به مشتریان نیز کمک می‌کند؛ و آن‌ها هم می‌دانند برای مطالبات خود به کجا مراجعه نمایند.

امروزه مشتری‌مداری نه به عنوان یک شعار که به عنوان یک رُکن اصلی در سودآوری و بقای سازمان‌ها و شرکت‌ها به مِوضوعی حیاتی تبدیل شده‌است و دیگر نمی‌توان با شعار دادنِ بدونِ عملْ گفت که سازمانی به این امر پرداخته‌است یا سازمان این ادعا را داشته باشد، در حالی که در عملْ مشتریان رضایتی از سازمان ندارند.

بازگوکردنِ واقعیت‌های سازمان‌ها برای مشتریان و حدِ این شفاف‌سازی، دغدغهٔ اصلیِ روابط‌عمومی‌ها است. چرا که آنجا که پای بازگوکردنِ اسرارِ سازمان در میان استْ میانِ حقوقِ مشتری و اسرارِ سازمانْ باید به بهترین نحو توازن برقرار کرد.

ساختن چهره‌ای مناسب از سازمان در میان مردم و مخاطبان اصلی سازمان یا شرکت و نیز مطرح کردن نام یا برند در بین این همه سازمان و شرکت که روزانه به تعداد آن‌ها افزوده می‌شود، کاری است که تنها یک روابط عمومی حرفه‌ای و آگاه از عهده آن بر می‌آید.

روابط عمومی به دنبال سود دو طرفه است و مثل تبلیغات تنها به سود سازمان خود فکر نمی‌کند و در واقع روابط عمومی تلاش دارد تا با ارتباطی هدفمند و مؤثر، ضمن برآوردن نیازهای سازمان خود در جهت شکل‌دهی صحیح به ارتباط مشتریان و سازمانش اقدام کند و از این طریق ارتباط مخاطبان با سازمان را تسهیل کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • ساناز توانگری
  • ۰
  • ۰

 تخت جمشید درآستانه نابودی

روی بدنه دروازه پرشکوه ملل صدها یادگاری دست‌کند اسم‌هایی را به‌زور به تاریخ تخت جمشید پیوند زده است؛ بنایی که سالیان دراز ردش در نوشته‌ها و سفرنامه‌ها موجود بود، اما کسی از وجود باقیمانده‌هایش خبر نداشت. جهانگردهای خارجی در دوره قاجار به دیار فارس رفته و سراغ تخت جمشید را گرفته‌اند.

به گزارش روزنامه آسمان آبی، برخی نیز نام خود را بر این بنا کنده‌اند. این کنده‌کاری برای گذاشتن یادگاری که حالا اروپاییان آن را وندالیسم می‌نامند، هنوز بر تن دروازه ملل خودنمایی می‌کند. مجموعه‌ای از آثاری که در دشت مرودشت و تخت جمشید کنار هم قرار گرفته‌اند، مهم‌ترین جاذبه تاریخی ایران هستند. پاسارگاد، تخت جمشید، نقش رستم، نقش رجب، تل آجری، شهر تاریخی استخر و ده‌ها محوطه ناشناخته دیگر کنار هم قرار گرفته‌اند و اهمیت پژوهشی و تاریخی فراوانی دارند. اما در این میان تخت جمشید و پاسارگاد  به نمادهای ایران تبدیل شده‌اند؛ نمادهایی که حالا هر دو گرفتار مشکلاتی هستند که مشابه آن در همه‌جای کشور دیده می‌شود و در صورت رسیدگی نشدن به آن‌ها، شاید از این نمادهای ایران روزگاری جز نام و عکس باقی نماند.

از سال ۱۹۳۱ کاوش‌های باستان‌شناسی در تخت جمشید آغاز شده است. مانند هر بنا و اثر باستانی دیگری، تخت جمشید نیز از زمانی که خاک سال‌های فراموشی از رخسارش کنار زده شد، در معرض خطرهای متعدد قرار داشت؛ خطرهایی که گاه ناشی از حضور پرشمار گردشگران و گاه بی‌توجهی مسئولان است. تخت جمشید این روزها در خطر است؛ هم خطر خروج از ثبت جهانی آن را تهدید می‌کند و هم خطر بلعیده شدن توسط زمین. بسیاری از آسیب‌های واردشده به تخت جمشید محسوس است و بسیاری از آن‌ها را کسی متوجه نمی‌شود و عوارض آن سال‌ها بعد بروز می‌کند. در ادامه مهم‌ترین اتفاقاتی که تخت جمشید را در معرض تخریب قرار می‌دهد بررسی کرده‌ایم.

امامزاده حاشیه‌ساز
جدیدترین اتفاقی که درباره تخت جمشید افتاده، طرح توسعه فضای یک امامزاده است. تصاویری از احداث یک بنای تازه برای امامزاده ابراهیم در حریم درجه‌یک تخت جمشید که طرح توسعه و نوسازی آن به وسعت دو هکتار در حال اجراست، چندی است خبرساز شده است. براساس شنیده‌ها، مسئولان سازمان میراث فرهنگی مدتی با این طرح مخالفت کردند، اما در نهایت به آن تن دادند. درحالی‌که مسئولان میراث فرهنگی استان فارس می‌گویند طرح توسعه این امامزاده هیچ آسیبی به حریم درجه‌یک تخت جمشید نمی‌رساند، بسیاری معتقدند توسعه این امامزاده بر جذب بخشی از گردشگران تخت جمشید مؤثر است. تصاویر هوایی ثبت‌شده از حریم تخت جمشید در دهه ۴۰ حاکی از آن است که بنایی در این محل وجود نداشته است. مسئولان اوقاف فارس قویا معتقدند که این امامزاده از قدیم در این محل قرار داشته است. سازمان میراث فرهنگی معتقد است توسعه این امامزاده هیچ آسیبی به تخت جمشید نمی‌زند و در ساخت‌وساز آن تعرضی به حریم تخت جمشید نشده است.

ساخت‌وسازهای شهری
یکی از معضلات محوطه‌ها و بناهای تاریخی کشور تعرض به حریم آن‌هاست. هرچند تخت جمشید در فهرست آثار جهانی ایران ثبت شده است و باید در حفظ حریم آن بیشتر تلاش شود، این محوطه ارزشمند باستانی نیز با معضل تعرض به حریمش روبه‌روست. تخت جمشید از حریم گسترده‌ای برخوردار است پیوستگی‌هایی با حریم آثار دیگر نیز دارد. اهمیت حریم تخت جمشید در ضوابطی که برای آن در نظر گرفته‌اند مشخص است؛ با وجود این همواره ساخت‌وسازهای غیرمجاز در حریم تخت جمشید رخ می‌دهد. تنها در اردیبهشت امسال براساس حکم قضایی سه‌هزار متر مربع ساخت‌وساز غیرمجاز در حریم درجه‌‌‌دو تخت جمشید تخریب شد. در روزهای گذشته نیز درختانی که در حریم درجه‌یک تخت جمشید کاشته شده بود با حکم قضایی ریشه‌کن شد. با توجه به کاربری کشاورزی برخی زمین‌ها، درختکاری یکی از معضلات در حریم تخت جمشید است. اما این‌ها نخستین یا آخرین تعرض به حریم تخت جمشید نیست. گستردگی این حریم و نبود حفاظت و کنترل کافی باعث شده این معضل ادامه‌دار شود و همواره پرونده‌هایی درباره تعرض به حریم در دست بررسی باشد؛ موضوعی که یونسکو به دلیل ثبت جهانی بودن تخت جمشید در فهرست میراث جهانی روی آن حساسیت دارد و هرگونه تغییر و ساخت‌وساز در حریم‌ها را مدنظر قرار می‌دهد. در صورت تجاوز به حریم تخت جمشید و رفع نشدن آن، خطر خروج تخت جمشید از فهرست آثار جهانی یونسکو وجود دارد.

فرونشست زمین
کمبود آب و چاه‌های غیرمجاز مشکل بخش عمده‌ای از کشور است. پایین رفتن سطح آب‌های زیرزمینی به فرونشست زمین منجر می‌شود. یکی از خطرناک‌ترین فرونشست‌های ایران زیر پای تخت جمشید است. یک دهه خشکسالی در استان فارس، حفر چاه‌های غیرمجاز و تداوم کشاورزی در نزدیکی تخت جمشید عوامل ایجاد فرونشست و فروچاله‌های زمین است؛ خطری که بسیاری آن را مهم‌ترین خطر پیش پای تخت جمشید می‌دانند. مسئولان سازمان میراث فرهنگی تاکنون چند بار به این موضوع ورود کرده‌اند و هرچند کارشناسان زمین‌شناسی از خطرناک بودن وضعیت می‌گویند، آن‌ها بر کنترل و بررسی اوضاع تأکید دارند. بااین‌حال مدتی است که پایگاه میراث فرهنگی تخت جمشید در پاسخ به پرسش‌هایی درباره مشکلات ریز تخت جمشید، از نگرانی بزرگتری می‌گوید؛ نگرانی‌ای که ممکن است به‌یکباره تجلی تاریخ را به اعماق تاریخ فرو ببرد و ما آخرین نسلی باشیم که بقایای تخت جمشید را به این شکل دیده‌ایم. آثار فرونشست زمین، ترک‌ها در حریم تخت جمشید و وضعیت آن‌ها همواره رصد می‌شود. هرچند گاهی برخی کارشناسان با بحرانی توصیف کردن اوضاع، خواهان ممنوعیت بازدید از تخت جمشید می‌شوند، با وجود این سازمان میراث فرهنگی هنوز واکنش جدی به این موضوع نشان نداده است. از پی بردن به مسئله «فرونشست دشت تخت جمشید» نزدیک به ۱۰سال می‌گذرد و هنوز مهم‌ترین خطری محسوب می‌شود که بر این محوطه باستانی سایه افکنده است.

محافظت در برابر گردشگران
تخت جمشید یکی از محبوب‌ترین محوطه‌های باستانی ایران در میان گردشگران است. در کنار گردشگران خارجی که حتما در برنامه بازدید خود، تخت جمشید را قرار می‌دهند، بسیاری از ایرانی‌ها در سفرهای داخلی خود علاقه‌مند به بازدید از تخت جمشید هستند. عظمت و گفته‌های موجود درباره تخت جمشید به قدری زیاد است که شاید همه ایرانی‌ها دوست داشته باشند در طول عمرشان حداقل یک‌بار از این محوطه باستانی ارزشمند بازدید کنند. اما هجوم گردشگران به تخت جمشید به‌ویژه در فاصله زمانی کوتاه مانند عید نوروز، خالی از ‌آسیب‌ نیست. هرچند در تخت جمشید مسیر بازدید مشخص شده است، اما کارشناسان معتقدند بناهای تاریخی و محوطه‌های باستانی با سازه‌های ارزشمند نباید  در فاصله زمانی کوتاه تحت فشار بازدیدکنندگان پرشمار قرار بگیرند. در ۳۱ روز فروردین‌ طی سال‌های ۹۰ تا ۹۴ تخت جمشید به‌طور متوسط ۵۵۰ هزار بازدیدکننده داشته است. این آمار در ۱۲ روز نخست فروردین سال ۹۵ به ۴۵۰ هزار بازدید رسیده است. اکبر پورفرج، باستان‌شناس، با اشاره به آمار بازدید از تخت جمشید در عید نوروز می‌گوید: «نباید اجازه بدهیم در بازه زمانی کوتاه این جمعیت عظیم روی گرده این بنای ارزشمند پا بگذارند. این جمعیت، گردشگرِ فرهنگی نیست. کدام‌یک از این گردشگران در حال تعمق یا تفکر در تخت جمشید هستند؟ انگار برای گذر به این محوطه می‌آیند و این همان گردشگری انبوه است. گردشگر انبوه اگر آموزش نبیند می‌تواند به بناهای ما آسیب برساند.»

گل‌سنگ تخت جمشید را می‌خورد
بنای عظیم سنگی تخت جمشید یک آفت نیمه‌پنهان دارد که هرچند بارها خطرش گوشزد شده است، اما کسی به آن توجه نمی‌کند. روی سنگ‌ها و نقش‌برجسته‌های این اثر هخامنشی پر از گل‌سنگ است. اگر به نقش‌برجسته‌ها و ستون‌ها نگاه کنید گیاهانی را با رنگ نارنجی یا سبز تیره که رشد قارچ‌گونه‌ای دارند مشاهده می‌کنید؛ پدیده‌ای که به جان تخت جمشید افتاده و می‌تواند نقوش و کتیبه‌های آن را از بین ببرد. کارشناسان می‌گویند نزدیک به ۱۰۰ نمونه گل‌سنگ در تخت جمشید شناسایی شده است. ترکیبات مختلفی در حین رشد و نمو گل‌سنگ تولید و به بیرون ترشح می‌شود که اغلب اسیدی بوده و موجب حل شدن بستر سنگی می‌شود که متشکل از موادمعدنی است، از سوی دیگر ترکیباتی نیز تولید و ترشح می‌شود که قادر به استخراج کاتیون‌ها از بسترهای سنگی است؛ درنهایت مجموع این عوامل بیولوژیکی همراه با عوامل فرسایش شیمیایی و فیزیکی موجب تخریب صخره با سنگ می‌شود. گل‌سنگ‌ها مشکل بسیاری از محوطه‌های باستانی جهان هستند، اما هنوز چاره‌ای برای آن‌ها پیدا نشده است. در هر حال نقوش تخت جمشید در معرض گل‌سنگ‌ها قرار دارد و مسئولان میراث فرهنگی هنوز چاره‌ای برای جلوگیری و دفع آسیب‌های ناشی از آن نیافته‌اند. همچنین رطوبت، نم‌زدگی و باران اسیدی از دیگر عواملی است که باعث از بین رفتن سازه‌های سنگی تخت جمشید می‌شود. با وجود این سال‌هاست می‌گویند ایتالیایی‌ها که در مرمت سنگ سررشته دارند به تخت جمشید می‌آیند، اما هنوز از این مرمتکاران خبری نیست.

ساییده شدن نقش‌برجسته‌ها به‌دست گردشگران
یکی از مهم‌ترین مشکلات تخت جمشید، نحوه نگهداری آثار آن است. نقش‌برجسته‌ها و آثاری که در این محدوده قرار دارند هرچند سالیان دراز در برابر شرایط طبیعی دوام آورده‌اند، حالا باید برای حفاظت از آن‌ها فکری کرد. محفظه‌های شیشه‌ای و سقف‌های کاذب یکی از راهکارهای حفظ آثار باستانی دربرابر تأثیرات مخرب طبیعی است. اما فارغ از محصور کردن آثار در شیشه، برخی از بخش‌های مهم تخت جمشید در دسترس عموم قرار دارند؛ به‌طوری‌که هیچ حفاظ، شیشه یا نرده‌ای مانع نزدیک شدن گردشگران نمی‌شود و کنجکاوی آنان برای لمس دیواره‌ها موجب سایش برخی از نقش‌برجسته‌ها شده است. گردشگران کنجکاوند سنگ‌تراشی‌های اجدادشان را مستقیم لمس کنند و همین آفتی برای نقوش تخت جمشید شده  است و آن‌ را تهدید می‌کند. پلکان کاخ آپادانا یکی از معروف‌ترین بخش‌های تخت جمشید است که صورت چند سرباز هخامنشی آن به دلیل لمس شدن به دست گردشگران، تغییر رنگ داده است. رضایی منفرد، مدیر پایگاه جهانی تخت‌جمشید می‌گوید: «صیقلی شدن به دلیل آثار شیمیایی چربی دست به‌مرور زمان اتفاق می‌افتد؛‌ البته امکان مرمت این اثر با لیزر و شست‌وشو با آب وجود دارد. در تخت جمشید هر جا از نظر کارشناسی امکان داشت، از شیشه استفاده کردیم و مسیر بازدید هم مشخص است. در جاهایی که امکان نصب شیشه نیست، زنجیرکشی کردیم. مردم باید بیشتر رعایت کنند، چون نصب شیشه برای این پلکان امکان تصویربرداری را از بین می‌برد.»

رالی روی تاریخ هخامنشیان
محوطه‌های باستانی و بناهای تاریخی در دنیا محل برگزاری رویدادهای مختلف هستند؛ بااین‌حال در ایران همواره رویدادهای عجیب پایشان به این مکان‌ها باز می‌شود. مدتی پیش برگزارکنندگان یک رالی مسیر خود را از کنار تخت جمشید انتخاب کرده بودند؛ اتفاقی که در حریم کاخ‌های هخامنشی رخ می‌دهد و سابقه طولانی دارد. هرچند انتخاب تخت جمشید به‌عنوان نقطه شروع یا پایان رالی‌های داخلی و بین‌المللی به دلیل اهمیت این محوطه تاریخی است، اما این رالی‌ها برای تخت جمشید دردسرهایی هم به وجود آورده‌اند. در جریان برگزاری رالی در سال ۹۰ یکی از خودروها کنترلش را از دست داد و با سرعت زیاد ضمن رد شدن از حفاظ‌های محوطه تخت جمشید با گردشگران برخورد کرد. محوطه تاریخی تخت جمشید ظرفیت عظیمی برای برگزاری برنامه‌های فرهنگی دارد؛ بااین‌حال مسئولان میراث فرهنگی برای استفاده از ظرفیت تخت جمشید و تبلیغ آن در جهان، تن به ویراژ چرخ‌ها روی تاریخ هخامنشیان دادند.

دیپلمات سارق
سال ۱۳۸۷ خبر آمد که دیپلمات یکی از کشورهای آسیای شرقی هنگامی که تکه‌ای از سنگ‌های تخت جمشید را در کالسکه فرزندش مخفی کرده بود، در فرودگاه شیراز دستگیر شد. با وجود کشف یک شیء تاریخی دوره هخامنشی از محموله همراه این فرد، او به دلیل مصونیت قضایی آزاد شد. می‌گویند ماجرا از این قرار بوده که او یک تکه‌سنگ تاریخی مربوط به مجموعه تخت جمشید را در کالسکه بچه حمل می‌کرده که موقع عبور در فرودگاه شیراز، مأموران متوجه آن می‌شوند؛ او عنوان می‌کند که نمی‌دانسته این شیء ارزش تاریخی دارد و می‌گوید: «همین‌طور از این سنگ خوشم آمده بوده و می‌خواستم با خودم ببرم.» این شیء پس از ضبط به مجموعه تخت جمشید تحویل داده شد.

رنگ‌پاشی
گروه فیلمبرداری تهمینه میلانی

اسفند سال ۱۳۸۵ تهمینه میلانی پروژه‌ای را در تخت جمشید آغاز کرد که قرار بود در آثار تاریخی ۱۲ کشور دیگر نیز اجرا شود که چنین نشد. این پروژه ساخت نماآهنگی به نام «پیام صلح» بود که بچه‌ها برای اجرای آن میلانی را یاری می‌کردند، اما پیام صلح او به پیام تخریب تبدیل شد. گروه فیلمبرداری میلانی که موفق به گرفتن مجوز ساخت فیلم در تخت جمشید شده بودند، با ریختن لکه‌های سیاه‌رنگی که به منظور ایجاد فضاهای افکتیو و تولید دود استفاده می‌شد، به منظره کاخ تچر (کاخ اختصاصی داریوش) آسیب رساندند. علاوه بر نقش‌هایی که آسیب دیدند، کف و دیواره‌های کاخ خشایارشاه، به دنبال کار این گروه فیلمبرداری پر از لکه‌های قرمزرنگ شیمیایی شد. به گفته یکی از شاهدان عینی که در آن زمان در تخت جمشید حضور داشت، برخی از کودکانی که قرار بود در این نماآهنگ بازی کنند به میلانی تذکر دادند که با برخورد ناخوشایند این کارگردان سینما مواجه شدند. لکه‌های سیاه‌رنگی که در پی اسپری کردن گروه فیلمبرداری روی سنگ‌ها ایجاد شد، شیمیایی بودند و به سنگ‌برجسته‌ها آسیب رساندند. کار این گروه فیلمبرداری نیز برای مدتی متوقف شد، اما بعدا توانست به کار خود در تخت جمشید ادامه دهد.

ضربه‌های چاقوی  گروه فیلمبرداری حسن فتحی
حضور گروه‌های فیلمبرداری در اماکن تاریخی همیشه با آسیب همراه بوده است؛ از حضور در کاخ نیاوران و سقوط لوستر کاخ صاحبقرانیه گرفته تا رنگ‌پاشی روی تخت جمشید و به ‌همین دلیل همیشه دوستداران میراث فرهنگی و رسانه‌ها به حضور گروه‌های فیلمبرداری در مجموعه‌های تاریخی واکنش نشان داده‌اند. بااین‌حال مدیران میراث فرهنگی اغلب اوقات بی‌توجه به این هشدارها، مجوزهای فیلمبرداری را صادر کرده‌اند.  ۱۱ سال پیش، در دی‌ماه ۱۳۸۵ هنگامی که حسن فتحی در حال فیلمبرداری مجموعه «مدار صفردرجه» در تخت جمشید بود، قسمتی از نقش‌برجسته‌های یک پلکان تخت جمشید که به ۴۵۰ سال پیش از میلاد و زمان اردشیر اول ساسانی با حدود ۲۵۰۰ سال قدمت مربوط است، توسط یکی از اعضای گروه فیلمبرداری با یک شیء فلزی به شکل عمدی تخریب شد. او با ابزار فلزی سر دو سرباز هخامنشی و نقش هدیه‌آورندگان کاخ اردشیر را جدا کرده است. کارشناسان تخت جمشید میزان تخریب نقش‌ برجسته‌ها را بسیار زیاد دانسته و گزارش داده بودند که سر یکی از سربازها جدا و اطراف سر نقش برجسته دیگر کاملا خالی شده است. فردی که به بخشی از آثار تاریخی تخت جمشید آسیب زده بود، بازداشت شد و این پرونده در محاکم قضایی در دست پیگیری است. گرچه در ادامه خبر آمده بود که این فرد قصد سرقت داشته است، بعدها این خبر تکذیب شد، زیرا بخشی از این نقش برجسته آسیب‌دیده به یک سنگ بزرگ متصل بود و امکان نداشت بتوان آن را از جا برداشت و سرقت کرد. حسن فتحی، کارگردان سریال «مدار صفردرجه»، در این باره گفت: «نخستین بار نیست که در فضای بناهای تاریخی کار می‌کنم و در این ۱۲ سال که سریال‌های تاریخی ساخته‌ام، هیچ‌گاه چنین اتفاقی رخ نداده است و  از این مسئله به‌شدت غمگین و ناراحتم و امیدوارم قضیه هرچه زودتر مشخص شود.» با وجود این هنوز بعد از ۱۱ سال نتیجه پرونده این فرد خاطی به رسانه‌ها اعلام نشده است.

درادامه عکس هایی راکه بنده تهیه کرده ام باشما به اشتراک میگذارم:

 

 

 

 

 

 

 

  • ساناز توانگری
  • ۰
  • ۰

✅راهنمای کامل مدیریت بحران درسازمان:

بحران چیست؟

بحران تعاریف بسیار مختلفی دارد. طبق تعریفی که در این مطلب به‌کارمان می‌آید، بحران یعنی «تهدیدی جدی که چنانچه هوشمندانه مدیریت نشود، عواقب ناگواری را برای عملیات سازمانی در پی خواهد داشت.» بحران‌ها معمولا:

  • امنیت عمومی را تهدید می‌کنند؛
  • زیان مالی به همراه دارند؛
  • موجب بی‌اعتباری سازمان می‌شوند.

بحران چیست - مدیریت بحران در سازمان

برخی بحران‌ها، مانند حوادث صنعتی و آسیب به محصول، منجر به جراحت یا فوت می‌شوند. برخی دیگر از بحران‌ها با ایجاد اخلال در عملیات سازمانی به پیامدهای مخربی چون ضرر در بازار سهام یا دعواهای حقوقی می‌انجامند. همچنین تمامی بحران‌ها اعتبار سازمان بحران‌زده را با تهدیدهایی جدی مواجه می‌کنند. هرگونه بحرانی می‌تواند تأثیراتی منفی به همراه داشته باشد و تا حدی از اعتبار سازمان بکاهد. در مجموع، این سه تهدید با یکدیگر مرتبط‌اند، به این معنی که جراحت یا فوتِ ناشی از بحران، به زیان مالی و بی‌اعتباری خواهد انجامید و بی‌اعتباری نیز خود خالی از زیان‌های مالی نخواهد بود.

مدیریت بحران درصورتی کارآمد واقع خواهد شد که سازمان بتواند تهدید‌های نام‌برده را به همان ترتیبی که ذکر شد (امنیت عمومی، زیان مالی و بی‌اعتباری)، خنثی کند. تأمین امنیت عمومی باید در سرلوحه‌ی اقدامات حل بحران قرار بگیرد، چرا که خسارات ناشی از بحران درصورت عدم تأمین امنیت عمومی تشدید خواهد شد. مسائل مالی و اعتباری باید تنها پس از تأمین امنیت عمومی رسیدگی شوند. به‌طورکلی، مدیریت بحران باید به نحوی باشد که از سازمان و سهامدارانش در مقابل این تهدیدها حفاظت شود و میزان اثرگذاری هر تهدید به حداقل برسد. به‌ بیان دیگر، مدیریت بحران فرایندی است که انتظار می‌رود از صدمات احتمالی بحران روی سازمان و سهامدارنش بکاهد یا از آن جلوگیری کند. مدیریت بحران به‌عنوان یک فرایند از سه مرحله تشکیل می‌شود:

  1. مرحله‌ی پیشا-بحران؛
  2. مرحله‌ی پاسخ به بحران؛
  3. مرحله‌ی پسا-‌بحران.

مرحله‌ی پیشا-بحران به پیشگیری از بحران و آمادگی برای مقابله با آن اختصاص دارد. مرحله‌ی پاسخ به بحران دقیقا همان موقعی است که مدیران باید با بحران مقابله کنند. در مرحله‌ی پسا-بحران، مدیران باید به‌دنبال راهکارهای مقابله با بحران‌های بعدی بگردند و نیز به تعهداتی که در طول بحران برعهده گرفته‌اند، مثلا پیگیری اطلاعات، جامه‌ی عمل بپوشانند. در ادامه، با ما همراه باشید تا کمی مفصل‌تر به این مراحل سه‌گانه بپردازیم.

مرحله‌ی پیشا-بحران:

پیشگیری از بحران‌های بعدی، نیازمند کاهش اثر خطرات شناخته‌شده‌ای است که شاید مجددا در آینده به بحران بینجامند. این اقدام باید در برنامه‌ی مدیریت خطر سازمان گنجانده شود. مراحل آماده‌سازی عبارتند از:

  • تدوین طرح مدیریت بحران؛
  • گزینش و آموزش تیم مدیریت بحران؛
  • اجرای تمرینات آزمایشی جهت سنجش میزان کارایی برنامه‌ و تیم مدیریت بحران.

سازمان‌هایی در مدیریت بحران موفق‌تر عمل خواهند کرد که از قواعد زیر پیروی کنند:

  • به‌روزرسانی طرح مدیریت بحران در سازمان حداقل یک‌بار در سال؛
  • تشکیل تیم مدیریت بحران؛
  • آزمایش طرح و کارایی تیم مدیریت بحران حداقل یک‌بار در سال؛
  • تهیه‌ی تعدادی پیام‌ پیش از وقوع بحران.

مهم‌‌ترین اقداماتی که باید در مرحله‌ی پیشا-بحران عملیاتی شوند، از این قرارند:

1-تدوین طرح مدیریت بحران

2-تشکیل تیم مدیریت بحران درسازمان

3-آموزش نحوه ی مصاحبه بارسانه های خبری به کارکنان

4-پیش نویس پیام ها

مرحله‌ی پاسخ به بحران

پاسخ به بحران یعنی هر آنچه بعد از وقوع بحران از سوی مدیران تعیین و انجام داده می‌شود. در این امر، بخش روابط عمومی می‌تواند در تنظیم پیام‌هایی که باید به مخاطبان مختلف ارسال شوند، نقش بسیار مؤثری ایفا کند. پژوهش‌های متعددی پیرامون پاسخ به بحران انجام شده‌اند. عمده‌ی این پژوهش‌ها پاسخ به بحران را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند:

  • پاسخ اولیه به بحران؛
  • بهبود اعتبار و نیت‌های رفتاری

مرحله‌ی پسا-بحران:

سازمان در مرحله‌ی پسا-بحران درحال ورود به روال عادی امور است. در این مرحله، سازمان به‌طور خاص روی موضوع بحران متمرکز نیست، اما این موضوع هنوز نیازمند توجه و رسیدگی است. همان‌طور که پیشتر نیز اشاره شد، اقداماتی که در راستای بهبود اعتبار سازمان در پیش گرفته می‌شوند، گاهی در مرحله‌ی پسا-بحران به اجرا درمی‌آیند و گاهی نیز اگرچه پیشتر به اجرا درآمده‌اند، تا این مرحله به درازا کشیده می‌شوند. در هردو صورت پیگیری ارتباطات از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. معمولا مدیران بحران وعده می‌دهند که اطلاعات تکمیلی را در طول دوره‌ی بحران ارائه خواهند داد. چنانچه مدیران بحران بر وعده‌ی خود پابرجا نمانند، مردمی که خواستار اطلاع‌رسانی شفاف هستند، اعتماد خود را نسبت به سازمان از دست خواهند داد.

سازمان باید درمورد فرایندهای بازیابی، اقدامات اصلاحی و تحقیقات پیرامون بحران به‌طور پیوسته اطلاع‌رسانی کند. میزان اطلاع‌رسانی‌ها تا حد زیادی به این بستگی دارد که سازمان در طول بحران وعده داده است چه مقدار اطلاعات در اختیار عموم قرار بدهد. این مسئله به مدت زمانی که طول می‌کشد تا فرایند بازیابی به اتمام برسد نیز بستگی دارد. برای مثال، چنانچه تیم مدیریت بحران به گزارشگران وعده‌ی ارزیابی خسارات وارده را داده است، سازمان حتما باید این ارزیابی را پس از انجام منتشر کند. یا مثلا شرکت داروسازی وِست فارماسوتیکالز (West Pharmaceuticals) تا بیش از یک سال به انتشار اخبار مربوط به روند بازیابی ادامه داد، زیرا ماه‌ها طول کشید تا جایگزین وسیله‌‌ای که در یک انفجار از بین رفته بود، ساخته شود. درون‌نِت یا اینترانِت، البته درصورت دسترسی کارمندان به سایت، راهکار بسیار مناسبی جهت به‌روز نگه داشتن کارمندان است. همچنین سیستم‌های اطلاع‌رسانی جمعی، نظیر پیامک، پیام صوتی یا ایمیل، می‌توانند در پیام‌رسانی به کارمندان و سایر گروه‌های درگیر کاربردی واقع شوند. ایمیل‌ یا شماره‌تماس‌های شخصی نیز می‌توانند بسته به موقعیت مورد استفاده قرار بگیرند.

مدیران بحران معتقدند که به بحران باید به‌عنوان یک تجربه‌ی یادگیری نگریست. اقداماتی که در طول بحران عملیاتی شدند، باید مورد ارزیابی قرار بگیرند تا مشخص شود که کدام اقدامات به بازنگری و بهبود نیاز دارند. این توصیه درمورد تمریناتی که باید پیش از بحران انجام شوند نیز صدق می‌کند. هریک از تمرینات مدیریت بحران در واقع نوعی تجربه‌ی یادگیری محسوب می‌شوند. سازمان باید در همه‌حال در جست‌وجوی راهکارهای مؤثر پیشگیری و آماده‌سازی مقابله با بحران باشد تا بتواند مناسب‌ترین اقدام را در زمان وقوع بحران در پیش بگیرد. تجاربی که در این تمرینات یا از بحران‌های قبلی کسب می‌شوند، باید در مراحل پیشا-بحران و پاسخ به بحران به‌کار گرفته شوند. به‌ این ترتیب، تیم مدیریت بحران می‌تواند از فرایندهای مدیریت بحران درس بیاموزد و نقاط ضعف خود را برطرف کند. به‌طور خلاصه، مهم‌ترین اقدامات این مرحله عبارتند از:

  • تمامی اطلاعاتی که به سهامداران وعده داده شده است، باید حتما درصورت حصول در اختیارشان قرار بگیرد.
  • سهامداران باید به‌طور مداوم از آخرین اقدامات اصلاحی و نتایج تحقیقات مطلع شوند.
  • اقدامات تیم مدیریت بحران باید جهت پندآموزی مورد ارزیابی قرار بگیرد و اطلاعات کسب‌شده در سیستم مدیریت بحران سازمان اعمال شود.

نتیجه

مدیریت بحران در سازمان موضوع بسیار پیچیده و گسترده‌ای است که در یک مطلب نمی‌گنجد. در مجموع، بحران به هر شکلی نوعی تهدید با عواقب منفی است، اما سازمان‌ها می‌توانند با مدیریت کارامد به میزان قابل توجهی از شدت آسیب‌های حاصل از بحران بکاهند و حتی بیش از پیش قوی‌تر شوند. واقعیت این است که هیچ سازمانی مصون از بحران نیست، بنابراین همه‌ی سازمان‌ها باید برای مقابله با بحران‌های غیرمترقبه آماده و مهیا باشند.

 

  • ساناز توانگری
  • ۰
  • ۰

✅حوزه عمومی دراندیشه هابرماس:

یورگن هابرماس، فیلسوف اجتماعی و سیاسی آلمانی یکی از چهره های برجسته تفکر در قرن حاضر محسوب می شود. وی یکی از افراد مکتب فرانکفورت بوده است، اما بسیاری از اندیشه های این فیلسوف که در انتقاد از متفکران نسل اول مکتب فرانکفورت مطرح شده او را از پیروی صرف مکتب فرانکفورت بازمی دارد. فرانکفورتی ها (مارکوزه، هورکهایمر و آدورنو) معتقد بودند که عقل دوران روشنگری قرن هجدهم به ابزار استیلا و به عقل ابزاری مبدل شده است. هابرماس در رابطه با اندیشه های مکتب فرانکفورت مفهوم شیء گشتگی سراسری در جامعه مدرن را مورد نقد قرار داده و در جست وجوی مجرای رهایی از این وضعیت برآمده است. وی با نقد فرآیند عقلانیت ابزاری مفهوم عقلانیت ارتباطی را عرضه می دارد که اساساً فرآیندی رهایی بخش است. به نظر هابرماس باید فضاهایی را که هنوز دستخوش عقلانیت ابزاری و شیءگشتگی نشده اند یافت.

هابرماس تعبیر حوزه عمومی را در اطلاق به عرصه ای اجتماعی به کار می برد که در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال مبتنی بر تعقل و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، زور و در شرایط برابر برای تمام طرف های مشارکت کننده مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیری های ارزشی و هنجاری را تولید می کند.

آنچه موجب جلب نظر هابرماس به مقوله حوزه عمومی شده است، اهمیت این مفهوم به عنوان اساس نقد جامعه مبتنی بر اصول دموکراتیک بوده است. حوزه عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند. از نظر هابرماس حوزه عمومی به معنی دقیق کلمه عرصه ای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد، حوزه عمومی حوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است. این حوزه، عرصه فکر، گفت وگو، استدلال و زبان است.
شرایط مکالمه باز و آزاد در حوزه عمومی متضمن این اصل است که هیچ فرد یا گروهی نمی تواند در خارج از این حوزه (یعنی در عرصه قدرت) مدعی شناخت بهتر خیر و صلاح جامعه باشد. پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که آزادی، عدالت، برابری، عقلانیت و جزء آن چیست تنها در حوزه عمومی هر جامعه ای ممکن است داده شود و مورد پذیرش و باور قرار گیرد.
حوزه عمومی که هابرماس از آن صحبت می کند حد واسط میان دولت رسمی (اقتدار عمومی) که بر ابزار اعمال خشونت کنترل دارد و حوزه خصوصی است و کارکرد فعال اجتماعی آن وابسته به تمایز قطعی و جدایی این دو حوزه است.
از اهداف اولین حوزه عمومی می توان نظارت بر دولت و شفاف کردن تصمیمات سیاسی و اداری را نام بردهر کس بالقوه حق شرکت در این فضا را دارد، و هیچ کس را امتیازی نسبت به دیگران در این فضا نیست، چنین موقعیتی است که نقش دولتمردان یا عناصر سرمایه دار و بانفوذ را هم ارز نقش «شهروندان عادی» می کند.

حوزه عمومی یورگان هابرماس، ریشه در حوزه خصوصی دارد به این ترتیب در هر گفت وگویی افراد خصوصی گرد هم می آیند تا پیکره ای عمومی را تشکیل دهند، در این پیکره عمومی می توان مسائل و موضوعات مورد علاقه عمومی را به بحث و بررسی گذاشت، عرصه ای که در آن می توان اختلاف نظرات آرا و افکار را از طریق بحث و استدلال منطقی و نه از طریق توسل به جزمیات جا افتاده و یا با توسل به   احکام سنتی صادره از سوی عرف و عادات حل کرد.
حوزه عمومی در مقابل حوزه های تاریک قدرت و منافع خصوصی حوزه روشنی است. هر چه حوزه عمومی بیشتر گسترش یابد و هر چه حوزه قدرت بیشتر در آن جذب شود زمینه عقلانی شدن دولت و سیاست بیشتر گسترش می یابد.
مهم ترین شاخص حوزه عمومی رهایی از حوزه اقتدار دولتی است، از این قرار حوزه عمومی حوزه ای مستقل و سازمان یافته است که در عین حال که تنظیم رفتار شهروندان و محدود ساختن مداخلات دولتی را بر عهده دارد میانجی مناسبات دولت و اتباعشان نیز هست. تنها در حوزه عمومی جامعه می توان اهداف و خواست های معقول را تعیین و دولت و سیاست را عقلانی کرد.
فلسفه رای دادن در دموکراسی هم اصولاً این بوده است که افراد بتوانند در حوزه عمومی از طریق استدلال در امور و علایق کلی- عمومی سهمی داشته باشند. نه اینکه صرفاً حزبی را به قدرت برسانند. هابرماس ریشه های تاریخی و مکانی ظهور حوزه عمومی را در درون سالن ها و مجامع عمومی بحث های آزاد و علنی پیگیری می کند. از جمله باشگاه ها، کافه ها، روزنامه ها و مطبوعات که در واقع طلایه دار و پیشگام روشنگری ادبی و سیاسی به شمار می آیند. حوزه یا حوزه های عمومی در هر فضایی تشکیل می شود که در آن تعقل و گفت وگو درباره مسائل عمومی صورت گیرد. رشد و گسترش حوزه عمومی لزوماً تابعی از روند نوسازی و مدرنیسم نیست، و حتی حوزه عمومی می تواند در جامعه سنتی شکل بگیرد، گسترش حوزه عمومی در واقع تابع پیدایش امکان گفت وگو و تعقل آزاد است.

این دو با یکدیگر در ارتباط هستند و گسترش حوزه عقلانیت مستلزم گسترش توانایی های کلامی و ارتباطی است. از این جا هابرماس به مفهوم «وضعیت کلامی ایده آل» می رسد که در آن توانایی های ارتباطی و کلامی لازم برای ایجاد جهانی عقلانی، تحقق می یابد.
رهایی و رسیدن به وضعیت کلامی ایده آل نیازمند نقد ایدئولوژی یعنی زدودن کژی ها از پیکر ارتباط کلامی است. هابرماس «وضعیت کلامی ایده آل» را در مقابل نظریه های اثباتی و تک ذهنی مطرح می کند. به طور کلی عمل ارتباطی و کلامی راه حل مسائل مربوط به حقیقت و اعتبار و رسیدن به علایق کلی را تشکیل می دهد. که این علایق کلی تنها در حوزه سیاسی به مفهوم خاص آن تحقق پذیر است.
هابرماس اصول وضعیت کلامی ایده آل را قواعدی اخلاقی به حساب می آورد اما این قواعد که برخاسته از کنش ما در گفتار هستند، تنها از یک باید اخلاقی صرف سرچشمه نمی گیرند بلکه ریشه در واقعیت موجود دارند. نهایتاً از نگاه هابرماس وضعیت کلامی ایده آل، تنها در حوزه عمومی می تواند پیدا شود، به عبارت دیگر هابرماس گسترش یافته ترین و کامل ترین حوزه عمومی را وضعیت کلامی ایده آل می خواند که از لحاظ موازین و هنجارهای گفت وگو ایده آل ترین شکل ممکن است. نکته مهم و اساسی در این فرآیند آن است که رفتار افراد در جریان مفاهمه و گفت وگو در حوزه عمومی باید عاری از فشار و سلطه و در شرایطی عادلانه، آزادانه، آگاهانه و برابر صورت گیرد. مجموعه این شرایط و تعاملات در وضعیت مذکور، بستری را فراهم می سازد که مطلوب ترین و آرمانی ترین وجه آن یعنی کنش ارتباطی خود را نمایان می سازد. 
کنش ارتباطی

هابرماس با خلق و بسط نظریه کنش ارتباطی درصدد احیای حوزه های عمومی است. مباحثه (گفت وگو) عقلانی فارغ از سلطه و آسیب های زبان شناختی و وفاق و اجماع دقیقاً همان نوع محلی است که مناسب حوزه عمومی است. به نظر هابرماس نظریه کنش ارتباطی می تواند به عنوان مبنای اصول کلی بیان به کار برده شود.

کنش ارتباطی دارای موقعیت اجتماعی است. در کنش ارتباطی فرد عامل برای به دست آوردن تفاهم و توافق هیچ سلاحی جز استدلال منطقی و قانع کننده ندارد، انسان ها آزادتر و آسوده تر می توانند بدون دغدغه مستقیم و بلاواسطه مشکلات ضروری مادی، در یک فرآیند تبادل نظر به توافق و همبستگی دست یابند. هدف این نوع کنش اجتماعی، شناخت همگانی و پذیرش حقایق واحد است. این حوزه در واقع یک آرمان اجتماعی است. جواب ها از پیش آماده نیست بلکه افراد با تبادل نظر و نقادی خود راه هایی را برمی گزینند. در کنش ارتباطی، شرکت کنندگان بر همکاری خود می افزایند و دیگر محاسبات خشک ریاضی وار و فشار سنت های از پیش موجود در میان نیست بلکه افراد با گفت وگو سعی دارند راه هایی برای توافق برگزینند. این کنش در ذات خود رهایی بخش است چرا که با خود کنش های متعالی را همراه دارد.
 این رهایی در بستر و زمینه ای می تواند تحقق یابد که در آن خودشناسی از طریق گفتمان امکان پذیر باشد. «هابرماس معتقد به دفاع همه جانبه از توان بالقوه رهایی بخش عقل در مبارزه مستمر برای تحقق آزادی بود، عقلانیت ارتباطی با خود نشانه هایی به همراه دارد که طی آن مشارکت کنندگان مختلف بر نقطه نظرات صرفاً ذهنی خود غلبه کرده و به یمن دوطرفه و متقابل بودن عقیده ای عقلانی، در خصوص وحدت دنیای عینی و بین الاذهانیت خود اطمینان خاطر حاصل کنند.» بنابراین کنش ارتباطی با ایجاد زمینه فهم گذشته تاریخی و با تامین ارتباط میان فرهنگ ها و گروه های عصر حاضر در برقراری وفاق و اجماع نقشی اساسی دارد.
عقلانیت ارتباطی ناظر بر ارتباط متقابل و چندجانبه اذهان انسانی و متضمن گفت وگو درباره احکام معطوف به حقیقت است که منطق دوجانبه یا دوذهنی دارد.
 نظر هابرماس هسته وجودی و اصلی عقلانیت ارتباطی، اختیاری و سبب نوعی وحدت و اجماع در گفت وگوی دوطرفه است. انسان ها با شرکت در یک مباحثه است که از دیدگاه های هم آگاهی می یابند، مباحثات تضمین کننده مشارکت برابر و آزاد است؛ برای جست وجوی جمعی حقیقت. 
افول حوزه عمومی
اما هابرماس به چگونگی تضعیف حوزه عمومی اشاره دارد و معتقد است که دخالت دولت، سیاست های حزبی و دستکاری رسانه های جمعی حوزه عمومی را تضعیف می کند و حوزه عمومی به عنصری ایدئولوژیک بدل می شود. به عقیده هابرماس علت زوال مباحثه دموکراتیک راستین نقشی است که رسانه های جمعی انحصاری در ناآگاه و خوش باور نگه داشتن عامه مردم ایفا می کنند.

اگر حوزه عمومی تحت سلطه و سیطره تعداد معدودی از سازمان ها و تشکیلات عظیم و قدرتمند قرار گیرد، این حوزه به وسیله و ابزاری برای دستکاری منافع و اذهان عمومی تبدیل می شود و هر گروه ذی نفع خاصی می کوشد با دست پیدا کردن بر وسایل ارتباط جمعی، منافع خصوصی خود را به عنوان منافع عمومی جلوه دهد که این تاثیرپذیری منفعلانه یکی از ویژگی های حکومت های توتالیتر و اقتدارگر است که به سادگی مردم را به گله های رام شدنی تبدیل می کنند. بنابراین دخالت در حوزه عمومی یکی از ستون های حکومت های اقتدارگر است.
تصویری از هابرماس
  • ساناز توانگری